قطعاً اگر تا به حال پای قراردادی همچون قراردادهای بیع (خرید و فروش) و یا اجاره نشسته باشید، با این جمله که ( اسقاط کافه خیارات از متعاملین به عمل آمد ) برخورد کردهاید.
در تمامی قراردادها که اساس و بنیان معالات را در جومع انسانی تشکیل میدهند، طرفین در مقابل یکدیگر تعهداتی را میپذیرند که باید به درستی اجرا شود، به همین جهت قانونگذار ضمانت اجراهایی را برای انجام معاملات در نظر گرفته تا هیچ یک از طرفین مغبون واقع نشوند و بتوانند قرارداد را بر هم بزنند و یا اصطلاحاً فسخ نمایند.
ابتدا مفهوم لغوی خیار
واژه خیار از مصدر خَیَرَ به معنای اختیارداشتن است. در اصطلاح حقوق در صورت درج یکی از خیارات در قرارداد که در ادامه به آنها میپردازیم، تحت شرایطی به طرفین اختیار برهم زدن معامله را میدهند.
شرایط و مباحث
یکی از ویژگیهای معاملات اعم از بیع، صلح و غیره لازم بودن آنها است. لازم بودن معاملات به این معنا است که طرفین عقد نمیتوانند هر زمان که خواستند معامله را فسخ نمایند (اصل لزوم در عقود و قراردادها) به همین دلیل قانونگذار مبحث خیارات را به عنوان راه حلی برای فسخ معاملات در شرایطی خاص درنظر گرفته است.
اما اینکه خیارات کدامند و چه شرایطی دارند را به ترتیب اهمیت بازگو میکنیم:
مطابق قانون مدنی در مبحث پنجم ۱۰ خیار برشمرده شده است که باید به آنها خیار تعذر تسلیم و خیار تفلیس (مختص تجار) را نیز افزود.
سه خیار مختص بیع هستند و در عقود دیگر مورد استفاده قرار نمیگیرند.
-
خیار مجلس،
به این معنا که تا زمانی که متعاملین (خریدار و فروشنده) جلسه تنظیم قرارداد یا معامله را ترک نکردهاند و از یکدیگر جدا نشدهاند میتوانند عقد بیع را فسخ نمایند.
-
خیار حیوان،
همانطور که از نامش پیداست مختص معامله حیوان است و تنها مشتری (خریدار) حق فسخ قرارداد را دارد، آن هم به مدت ۳ روز و پس از آن حق خیار ساقط میشود و فروشنده تعهدی نسبت به خریدار ندارد.
-
خیار تأخیر ثمن،
این خیار مختص بایع (فروشنده) است، چنانچه در قرارداد زمانی برای قبول ثمن (قیمت مورد معامله) و تسلیم مبیع (مال مورد معامله) تعیین نشده باشد و سه روز از تاریخ عقد قرارداد گذشته باشد و هیچ یک از طرفین تعهد خود را انجام نداده باشند، فروشنده حق فسخ معامله را خواهد داشت.
سایر خیارات
خیار شرط،
گاهی در قراردادی شرط میشود که برای هریک از طرفین و یا شخص ثالثی در یک مهلت معینی شرط فسخ گذاشته میشود، کسی که شرط به نفع شده است حق فسخ معامله را خواهد داشت. مثال اینکه، آقای الف در ملکی قدیمی متعلق به پدر و اجدادش ساکن میباشد، کارگردانی برای ساخت فیلم از وی درخواست انعقاد قرارداد به منظور اجاره خانه مینماید اما آقای الف بیم ایجاد خرابی در آن ملک را دارد لذا قرارداد را میپذیرد اما به این شرط که هر موقع خودش صلاح دانست ان را فسخ کند.
خیار رؤیت و تخلف وصف
چنانچه مشتری مالی را بخرد که فقط اوصاف آن را شنیده باشد و در هنگام تسلیم آن مال و یا کالا فاقد آن اوصاف باشد خریدار حق فسخ معامله را خواهد داشت و در خرید لوازم صوتی و تصویری چنانچه فروشنده مشخصه خاصی را وصف کند و در هنگام تحویل عدم آن ثابت شود خریدار حق فسخ به واسطه داشتن خیار تخلف وصف را خواهد داشت.
خیار رؤیت به این معناست که خریدار کالا یا مالی را که قبلاً دیده بود را معامله کند اما بعد از رؤیت متوجه شود که تغییراتی در آن به وجود آمده است، میتواند از این حق استفاده نماید و معامله را بر هم زند. مثل اینکه آقای الف از سایت اینترنتی لوستر چهار شعلهای را سفارش دهد اما هنگام تحویل متوجه شود فروشنده برای وی لوستر سه شعله ارسال کرده است.
خیار غبن
چنانچه در عقد قراردادی هر یک از فروشنده و خریدار از قیمت واقعی مال اطلاع نداشته باشند و بعد از انجام آن متوجه قیمت واقعی آن شوند چنانچه فاحش باشد بدین معنا که تفاوت آن قابل مسامحه نباشد هر یک از طرفین معامله که مغبون (متضرر) شدهاند، حق فسخ معامله را خواهند داشت.
خیار عیب
این حق زمانی مستقر میشود که در هنگام معامله عیب کالا مخفی بوده و یا اینکه خریدار نسبت به آن آگاهی نداشته و بعد از عقد معلوم شود کالا معیوب بوده، خریدار حق فسخ قرارداد را خواهد داشت و یا اینکه ما به التفاوت قیمت سالم و معیوب کالا را دریافت نماید و مال را نزد خود نگه دارد.
خیار تدلیس
تدلیس به معنای فریب است که به واسطه عملیات فریبنده که پیش از معامله است رغبت خرید را در مشتری ایجاد کند و بعد از آن معلوم شود کالای خریداری شده دارای آن اوصاف و خصوصیات نیست و خریدار حق فسخ قرارداد را خواهد داشت. به طور مثال فروشنده کالایی را که درواقع عتیقه نیست با فریب و نیرنگ به مشتری بفروشد و بعد از آن خریدار متوجه شود که درواقع مال دارای ارزش نیست.
خیار تبعض صفقه
در صورتی که کالای خریداری شده قابل تجزیه و تفکیک باشد، چنانچه بخشی از کالا معیوب باشد قرارداد نسبت به آن قسمت که معیوب بوده باطل میشود و نسبت به بخش دیگر صحیح است و مشتری در اینجا اختیار دارد یا کل معامله را فسخ کند یا نسبت به قسمتی که قرارداد باطل بوده قیمت را مسترد کند یا پس بگیرد.مگر آنکه عبارت اسقاط کافه خیارات از منعاملین به عمل آمد
مثال، آقای الف زمینی را به آقای ب میفروشد در حالی که سه دانگ این زمین متعلق به آقای ج است آقای ب میتواند به دریافت همان سه دانگ اکتفا کند و یا اینکه کل معامله را بهم زند.
خیار تخلف شرط
زمانی این حق ایجاد میشود که برای طرف مقابل شرط شده باشد که مثلاً فلان کار را انجام بدهد در صورتی که از شرط تخلف نماید یا باید اجبار او را بخواهد و یا اینکه معامله را فسخ نماید.
حال دوباره به جمله مورد بحث بر میگردیم.
متعاملین کافه خیارات از جمله خیارغبن فاحش را نسبت به خود اسقاط کردهاند، به عبارت دیگر طرفین معامله حقی را که در اختیار دارند را از خود ساقط کرده و دیگر نمیتوانند به استناد خیاراتی که در فوق ذکر شد معامله را فسخ نمایند.
اما استثنائاتی وجود دارد که بین علمای حقوق و قضات نظرات متفاوتی است که بدان نظر اشاره میشود.
- تعداد بسیار کمی بر این نظرند که اراده حرف اول را میزند و اگر شخص امضاءکننده فریب خورده باشد خودش انتخاب کرده پس نمیتواند معامله را فسخ نماید.
- اقلیتی بر این عقیدهاند که در خیار تدلیس، عیب و غبن افحش حتی در صورت امضاء به شرط تحقق شرایطی معامله قابل فسخ خواهد بود.
- و اکثریت مراجع قضایی تنها خیار تدلیس را استثنایی بر این عبارت میدانند که در صورت وقوع فریب در معامله طرفی که فریب خورده حق فسخ قرراداد را دارد.